بیرموزیک

ساخت وبلاگ

توجه توجه

ادرس وبلاگ تغییر کرده واز این به می توانید ما را در وبلاگ جدید همراهی کنید

ادرس وبلاگ جدید:

seda021.rozblog.com

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 310 تاريخ : دوشنبه 6 مرداد 1393 ساعت: 14:48


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 300 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 20:33


 

 

 

 

 

 

 

http://www.overdoz7.tk/Uploads/92/12/Baran-www-OverDoz-IR%20%283%29.jpeg

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 294 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 20:27

داستان های ملانصرالدین


داستان های ملانصرالدین

 

 

 

 

داستان خویشاوند الاغ

روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد, شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟

ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

__________________

داستان دم خروس

یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,

ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,

ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

__________________

داستان خروس شدن ملا

یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!

ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!

ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

__________________

داستان الاغ دم بریده

ک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.

اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.

اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

__________________

داستان مرکز زمین

یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟

ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟

اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

__________________

داستان پرواز در اسمانها

 

 

 

ردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:

خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.

ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟

دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟

ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

__________________

داستان درخت گردو

روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن

مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.

ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم

نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

__________________

داستان قیمت حاکم

وزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟

ملا گفت : بیست تومان.

حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.

ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

__________________

داستان قبر دراز

روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!

شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!

ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

__________________

داستان خانه عزاداران

روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!

ملا گفت: لیوانی آب بده!

دخترک پاسخ داد: نداریم!

ملا پرسید: مادرت کجاست:

دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!

ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

__________________

داستان بچه ملا

روزی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!

ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.

زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟

ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

__________________

داستان نردبان فروشی ملا

روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!

باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟

ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

__________________

داستان لباس نو

روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!

ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

__________________

داستان ملا و گوسفند

روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.

ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است

دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.

ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!

روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

__________________

داستان خانه ملا

روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!

ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری

پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!

 

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 266 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 20:25

بیوگرافی یاس خواننده رپ ایران


بیوگرافی یاس خواننده رپ ایران

یاسر بختیاری در 30 خرداد 1361 در تهران متولد شد او در سن 16 سالگی ابتدا با گوش دادن به موسیقی رپ کار خود را آغاز کرد و این زمانی بود که پدرش از سفرهای تجاری اش از آلمان برگشت و برای او آخرین سی دی توپاک و سایر موسیقی های هیپ هاپ را آورد .

پس از مرگ ناگهانی پدرش ، یاس با پذیرش مسئولیت خانواده و مراقبت از آنها مواجه شد . با بدهی هایی که پدرش برجا گذاشته بود به سختی قادر بود که از عهده خانواده و مخارج زندگی بر آید . یاس در سن 18 سالگی مجبور شد تمام آرزو های دانشگاه خود را کنار بگذارد و دانشگاه را ترک کند و شروع به کار نمود تا از کل خانواده حمایت نماید .

این مقارن با زمانی بود که او شروع به نوشتن شعر نمود و سپس شعرها رابه موسیقی تبدیل کرد . این اولین راهی بود که او را با ذهن و فکر پدرش نزدیک میکرد . پس از زلزله بم در ایران ، یاس از جان باختن بسیاری از مردم ایران ( تقریباً 50 هزار نفر ) در این حادثه ، به شدت ناراحت شد و او آهنگ " بم " را برای اولین بار نوشت و این آغاز حرفه خوانندگی او بود.

او تشخیص داد که از طریق موسیقی رپ می تواند به مردم نزدیک شود و می تواند به سادگی و ساده تر از تمام فرم های موسیقی که فقط شامل چند دسته خواننده و شعر است تمام منظور خود را بیان کند .

  فهمید که از طریق موسیقی ، قادر است به مردم الهام ببخشد و الهام بخش میلیون ها جوان ایرانی باشد ، سپس او تصمیم گرفت تا آهنگ های خود را برای دولت مطرح کند و مجوز ارائه یک آلبوم را بگیرد .

او از مقامات اداری سالیان زیادی پاسخ نشنید . یاس تلاش زیادی کرد و بارها و بارها سبک آهنگ های او را ( رپ ) مورد استهزاء قرار دادند تا جایی که می گفتند شبیه خواندن روزنامه است. تا زمانی که با تلاش های او ، برای 6 آهنگ از 10 آهنگ او ، مجوز صادر شد.

موسیقی و آهنگ های یاس ، هم اکنون به وسیله ی میلیونها نفر دانلود می شود و به آن گوش می دهند و در وبسایت ها و پرشین بلاگ های مختلف می توان آنها را دید . در سال 2006 ، یاس آهنگ " سی دی رو بشکن " را نوشت و این درباره یک هنرپیشه ی زن ایرانی بود که قربانی لو رفتن فیلم شخصی خود شده بود . رسوایی کار این قربانی تا جایی پیش رفت که او کار خود را از دست داد . در آواز های یاس ، افرادی مورد انتقاد قرار گرفتند که در پخش کردن رسوایی مردم دخیل بودند و از آنها خواست تا این کار شرم آور را متوقف کنند .

آهنگ های یاس از آب های بین المللی نیز فراتر رفته و هم اکنون صدای نسل جدید چه در ایران و چه در خارج شده است و البته اغلب به او " توپاک فارسی " لقب داده اند . آهنگ " هویت من " با افتخار میراث فارسی توسط او خوانده شد و یاد آور فیلم جنجال بر انگیز 300 بوده است .موسیقی یاس دارای یک فرم استاندارد جدید برای رپ فارسی می باشد و الهام گرفته از بسیاری از رپرهایی است که با پیام های مثبت و پر مفهوم وارد موسیقی میشوند .

او با سایر موسیقیدانان همکاری دارد و قصد او معرفی رپ فارسی به جهان است .

-----------------------------------------

تک آهنگ های یاس

 

همکاری با تک ناین

یاس، با یکی از رپر های بزرگ امریکایی بنام تک ناین نیز همکاری کرده است. نتیجه این همکاری، نماهنگی بود با نام صدای اتحاد که در تاریخ 1 اسفند 1392 در ساعت 9:30 منتشر شد.

 

یاس در فیس بوک : امروز 1.600.000 امین طرفدار در فیس بوک در انتهای صف پشت یاس به خط شدند ....

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 427 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 20:22

دانلود قسمت 23 سریال شاهگوش با لینک مستقیم

Download Part 23 Shahgoosh Direct Link

دانلود سریال جدید شاهگوش با لینک مستقیم و کیفیت بالا

دانلود قسمت 23 سریال شاهگوش با لینک مستقیم


دانلود قسمت 23 سریال شاهگوش با لینک مستقیم

Download Part 23 Shahgoosh Direct Link

دانلود سریال جدید شاهگوش با لینک مستقیم و کیفیت بالا

دانلود قسمت 23 سریال شاهگوش با لینک مستقیم

دانلود مجموعه بیست و سوم سریال شاهگوش

دانلود قسمت 22 و 23 سریال شاهگوش با لینک مستقیم
دانلود سریال شاهگوش با لینک مستقیم


موضوع : طنز

سال انتشار : 1392

مدت زمان : ۴۰ دقیقه

فرمت : Mkv

کارگردان : داوود میرباقری

بازیگران : فرهاد اصلانی، محسن تنابنده، اکبر عبدی، مرجانه گلچین، طناز طباطبایی، حمیدرضا آذرنگ، احمد مهران‌فر، شهرام حقیقت دوست، هادی کاظمی، رسول نجفیان حامد میرباقری، الهام پاوه نژاد، مصطفی طاری و ….
خلاصه داستان : داستان شاهگوش در مورد اکبر عبدی کله‌پزی است که عشقش به استقلال را با هیچ چیز دیگر جایگزین نمی‌کند. او دختری دارد با بازی طناز طباطبایی که دخترک خواستگاری پرسپولیسی دارد و همین تعلق رنگی است که با مخالف پدر روبرو می شود. نقش پسرک خواستگار را حامد میرباقری فرزند پسر داوود بازی می‌کند و…

 

حدود نیمی از ماجراهای ۲۶ قسمت سریال “شاهگوش” در کلانتری می‌گذرد که این لوکیشن در یک هنرستان در شهرک قائم تهران قرار دارد.
از جمله انتقاداتی که به سریال وارد شد در مورد گریم محسن تنابنده بود که کاملا شبیه ابی است . محسن چاووشی به جای محسن تنابنده ( ابی ) خوانندگی می کند .

 

 

بخش لینک های مستقیم کیفیت بالا با سرعت بالا 1 تا 23

نسخه ی حجم کم قرار داده شد

 

عنوان فایل

حجم زیاد 1

حجم زیاد 2

حجم کم

پشت صحنه

دانلود قسمت یکم

پشت صحنه

دانلود قسمت دوم

بعد از تیتراژ پایانی

دانلود قسمت سوم

پشت صحنه

دانلود قسمت چهارم

پشت صحنه

دانلود قسمت پنجم

پشت صحنه

دانلود قسمت ششم

پشت صحنه

دانلود قسمت هفتم

پشت صحنه

دانلود قسمت هشتم

پشت صحنه

دانلود قسمت نهم

بعد از تیتراژ پایانی

دانلود قسمت دهم

بعد از تیتراژ پایانی

دانلود قسمت یازدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت دوازدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت سیزدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت چهاردهم

پشت صحنه

دانلود قسمت پانزدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت شانزدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت هفدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت هجدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت نوزدهم

پشت صحنه

دانلود قسمت بیستم

پشت صحنه

دانلود قسمت بیست و یکم

پشت صحنه

دانلود قسمت بیست و دوم

پشت صحنه

دانلود قسمت بیست و سوم

پشت صحنه

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 348 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 18:20

دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبا از علی اوج به نام شاکی

Ali Owj – Shaki

Ali Owj – Shaki

Ali Owj – Shaki

 

 

 

 


 

Mp3 320

 

Download

 

Mp3 128

 

Download

 

Mp3 64

 

Download

 

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 312 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 17:4

ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽ
ﮐﺮﺩ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ
ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ..…
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ
ﺩﺍﺷﺖ .
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ
ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ
ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏ
ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!
زندگی عمل کردن است .
این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت
قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود.....


ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ
ﮐﻪ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﺨﻔﯽ
ﮐﺮﺩ .
ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺭﮔﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﺪﯾﻤﺎﻥ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ
ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺘﻨﺪ .
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﻏﺮﻭﻟﻨﺪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺷﻬﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﻧﻈﻢ ﻧﺪﺍﺭﺩ .
ﺣﺎﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﻋﺠﺐ ﻣﺮﺩ ﺑﯽ ﻋﺮﺿﻪ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ..…
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ
ﺩﺍﺷﺖ .
ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻏﺮﻭﺏ، ﯾﮏ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺘﺶ ﺑﺎﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ
ﺳﺒﺰﯾﺠﺎﺕ ﺑﻮﺩ، ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺷﺪ، ﺑﺎﺭﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ
ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﻮﺩ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺟﺎﺩﻩ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ .
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﯿﺴﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ
ﺑﻮﺩ، ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﺧﻞ ﺁﻥ ﺳﮑﻪ ﻫﺎﯼ ﻃﻼ ﻭ ﯾﮏ
ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺩﺭﺁﻥ ﯾﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
ﻫﺮ ﺳﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﯾﮏ ﺷﺎﻧﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!!
زندگی عمل کردن است .
این شکر نیست که چای را شیرین میکند بلکه حرکت
قاشق چای خوری است که باعث شیرین شدن چایی میشود.....

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 294 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 14:55

لطفا به ادامه مطلب بروید تا شعر های زیبایی را بخوانید مطمئنم که نشنده اید


** اکسیر عشق **

شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند ...

فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته ...

شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت ...

فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت ...

خدا گفت : دیگر تمام شد ... دیگر زندگی برای هر دو نفرتان دشوار می شود ...

زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود ، زمین برایش کوچک است ... و

فرشته ای که مزه عشق را بچشد ، آسمان برایش کوچک.

------------------------------------------------------------------------------------

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن

غم را دوباره وارد این ماجرا نکن

بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن

با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

موهات را ببند دلم را تکان نده

در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن

من در کنار توست اگر چشم وا کنی

خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن

بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود

تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن

امشب برای ماندنمان استخاره کن

اما به آیه های بدش اعتنا نکن...

------------------------------------------------------------------

وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود

هی کار دست من بدهد چشم های تو

هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود

با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان

حس می کنم که قافیه هایم عوض شود

جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر

با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود

سهراب ِ شعرهای من از دست می رود

حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود

قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز

در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود

حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ

انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد

تن داده ام به این که بسوزم در آتشت

حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد

با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !

وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

----------------------------------------------------

من وجود از عشق خالی کرده ام
خاطرم را از تو عاری کرده ام
عشق در من واژه ای بیگانه است
قلب خود را خوب حالی کرده ام

 

-----------------------------------------------------------------

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود

-----------------------------------------------------

غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی

بین جماعتی که مرا سنگ می زنند

می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی

راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...

پایان ماجرای دل و عشق روشن است

ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود

منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر

دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...

----------------------------------------------------------------------

گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک

دلم از مهر تو آکنده هنوز

دفتر عمر مرا

دست ایام ورقها زده است

زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست

در خیالم اما

همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز

در قمار غم عشق

دل من بردی و با دست تهی

منم آن عاشق بازنده هنوز

آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند

زیر خاکستر جسمم باقیست

آتشی سرکش و سوزنده هنوز

--------------------------------------------------------------------

دیـــوانگی ها گــرچه دائم دردسـر دارند

دیــوانه ها از حال هم اما ... خبــر دارند

آئیــنه بانو ! تجــربه این را نشان داده :

وقتی دعاها واقعـــی باشند اثــر دارند

تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است

اصلا تمام قرص ها جز تو ضــرر دارند

آرامش آغــوش تو از چشم من انداخت

امنیتی که بیمـــه های معتبــر دارند

" مردی " به اینکه عشق ده زن بوده باشی نیست

مردان ِ قدرتمند تنهـــا " یک نفر " دارند

بهـــتر ... فرشته نیستم ؛ انسان ِ بی بالم

چــون ساده ترکت مــی کنند آنان که پـَـر دارند

می خواهمت دیوانه جان ! می خواهمت ...

ای کاش نادوستــانم از ســر ِ تو دست بــردارند

------------------------------------------------------------------

دو جام قبل و ... دو تا بعد کار می چسبد...
دو جام بعد در آغوش یار می چسبد

همین که مست شوی... حس کنی که خوشبختی
در اوج تلخی این روزگار می چسبد

مرا بخواه و به من چای و بوسه وعده بده
قرار تو به من بی قرار می چسبد

بچنگ جسم مرا عاشقانه ... چون شیری
که ناگهان به گلوی شکار می چسبد

چقدر مست در آغوش بودنت خوب است
چقدر بوسه ی بی اختیار می چسبد

مرا رها کن و بگذار منتظر باشم...
برای بوسه کمی انتظار می چسبد

-----------------------------------------------------------------

بر تیر نگاه تو دلم سینه سپر کرد
تیر آمد و از این سپر و سینه گذر کرد

چشم تو به زیبایی خود شیفته‌تر شد
همچون گل نرگس که در آیینه نظر کرد

با عشق بگو سر به سر دل نگذارد
طفلی دلکم را غم تو دست به سر کرد

گفتیم دمی با غم تو راز نهانی
عالم همه را شور و شر اشک خبر کرد

سوز جگرم سوخته دامان دلم را
آهی که کشیدیم در آیینه اثر کرد

یک لحظه شدم از دل خود غافل و ناگاه
چون رود به دریا زد و چون موج خطر کرد

بی‌صبر و شکیبم که همه صبر و شکیبم
همراه عزیزان سفر کرده، سفر کرد

باید به میانجی گری یک سر مویت
فکری به پریشانی احوال بشر کرد

----------------------------------------------------------------

ﻗﺎﺻﺪﮎ ،

ﻋﺸﻖ ﺩﻝِ ﭘﺎﮎ ﻣﺮﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ

ﺷﻌﺮ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺷﻮﺭ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑَﺮ ﮐﻦ

ﺷﺮﺡ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﺷﯿﺪﺍ ﻭ ﻣﻦِ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺭﺍ

ﺑﻨﻮﯾﺲ ﻭ ﯾﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﻏﺰﻝ ، ﺩﻓﺘﺮ ﮐﻦ

ﺑﺒﺮ ﺁﻥ ﺩﻓﺘﺮ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ

ﺑﮕﻮ ﺑﺎ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺩﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﺗﻤﻨﺎ ﺗﺮ، ﮐﻦ

** خوابم میات ولی صبحمون سرحال **

------------------------------------------------------------------

ﺑﺎﻧﻮ ﻭﺍﺭ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ...
ﺩﻟﻢ ﺁﻏﻮﺵ ﭘﺮ ﺁﺭﺍﻣﺸﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﮔﺮﻣﻢ ﮐﻨﺪ ...
ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﺑﺲ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﻫﻤﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﺎﯾﺶ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﻣـــــــــﻦ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﻓﻘﻂ ﻣـــــــــــﻦ ...
ﻭ همیشه ﺑـــــ ـــ ــﺎ ـﺸــــ ـــ ــــ 

--------------------------------------------------------

ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻟﺒﯽ ﮐﻪ،ﺷﮑﺮ ﺧﺪﺍ،ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻣﺶ

ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﺷﻤﺎﺭﻣﺶ

ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻣﻦ،ﻓﺮﺷﺘﻪ ﯼ ﻣﻦ،ﺩﻟﺒﺮ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﭼﻮ ﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻣﺶ

ﮔﺮ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﻍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﮔﺮ ﺟﺎﻥ ﺁﺩﻣﯽ

ﻭﺭ ﭘﺸﺖ ﮐﻮﻩ ﻗﺎﻑ،ﺑﯿﺎﺑﻢ،ﺑﯿﺎﺭﻣﺶ

ﺟﺎﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺎﯾﻪ ﯼ ﺣﯿﺎﺕ

ﮔﺮ ﺯﺍﻥ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﻨﺪ،ﻣﯽ ﺳﭙﺎﺭﻣﺶ

ﻧﻘﺪﯾﻨﻪ ﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻫﺪﻡ ﮔﺎﻫﮕﻪ ﭘﺪﺭ

ﺑﻮﺳﯿﺪﻩ ﻭﺯ ﺷﻮﻕ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﺬﺍﺭﻣﺶ

ﭼﻮﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺖ ﭘﺮﺳﺖ ﺑﻪ ﺑﺖ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ

ﺷﺐ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﮔﺬﺍﺭﻣﺶ

ﮔﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﮕﻪ ﮐﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﺪ

ﻧﻘﺶ ﺍﺟﻞ ﺑﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﻫﺴﺘﯽ ﻧﮕﺎﺭﻣﺶ

ﻭﻗﺖ ﻭﺩﺍﻉ،ﺍﻟﻬﻪ ﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺴﻦ ﺭﺍ

ﺍﺯ ﺑﻬﺮ ﺣﻔﻆ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺭﻩ ﮔﻤﺎﺭﻣﺶ

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯾﯽ ﮐﻪ ﺷﺐ

ﻟﺐ ﺑﺮ ﻟﺒﺶ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﻓﺸﺎﺭﻣﺶ

-------------------------------------------------------------

ﺗﮑﺮﺍﺭ ﭘﺸﺖ ﺗﮑﺮﺍﺭ، ﻣﻦ، ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﯾﮏ ﻋﺸﻖ ﺁﺗﺸﯿﻦ ﺑﺎﺭ، ﻣﻦ، ﺗﻮ ،ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺳﻪ ﭼﻨﺪﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ؟ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻡ

ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﻣﻦ ،ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﺯ ﺧﻮﺑﯿﺴﺖ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ

ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ، ﻣﻦ، ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﺭﻭﺡ ﻫﺰﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ،ﺩﺭ ﻣﺎ ﺣﻠﻮﻝ ﮐﺮﺩﻩ

ﺧﯿﺎﻡ ،ﺷﻤﺲ،ﻋﻄﺎﺭ،ﻣﻦ، ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﺑﯽ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺘﺖ،ﺑﺎﺯﺍﺭ ﮔﺮﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﺸﻖ

ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ﺑﯽ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ،ﻣﻦ، ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ

ﺍﺯ ﺗﻮ ﻏﺰﻝ ﻧﻮﺷﺘﻢ ،ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﺴﻠّﻢ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺩﯾﻒ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ،ﻣﻦ، ﺗﻮ، ﺷﺮﺍﺏ، ﺑﻮﺳﻪ ...

-----------------------------------------------------------------

* ﺑﻮﺳﻪ ﯼ ﮐﺒﻮﺩ *

ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﯿﮑﺮﻡ ،

ﭼﻬﺎﺭﭼﻮﺏ ﺟﺴﻢ ﺳﻨﮕﯽ ﺍﺕ

ﭼﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﭘﺮ ﺷﺮﺍﺭ ﻭ ﻧﺎﺯﮎ ﺍﺳﺖ،

ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺍﺕ

ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﺑﺒﺮ،

ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺩﺍﻍ ﺧﻮﺩ

ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﻢ ﮐﻦ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﺭﻩ ﯼ ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻮﺩ

ﭼﻪ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﺰﯼ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﻠﮏ ﺁﺳﻤﺎﻥ

ﻣﺮﺍ ﺑﺒﻮﺱ ﻭ ﺷﻬﺪ ﺑﻮﺳﻪ ﺩﺭ ﺭﮔﻢ ﺑﮑﻦﺭﻭﺍﻥ

ﺷﺒﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ هرﻡ ﺩﺍﻍ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﺗﻮ

ﺯﺩﻡ ﭘﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺗﻪﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ ﻋﻄﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ

ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﻫﻨﻪ ﺗﺎ ﺳﭙﯿﺪﻩ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﮐﺸﯿﺪﻣﺖ

ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﺗﺮﺍﻧﻪﺍﯼ ﺧﺮﯾﺪﻣﺖ

ﺗﻮ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﻋﻄﺶ،ﺯﺩﯼ ﭘﻞ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻣﻨﻢ

ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻏﺮﻭﺏ ﺁﺗﺸﯿﻦ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻗﻢ ﺯﺩﻡ

ﻫﺠﻮﻡ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﻭﺣﺸﯽ ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭﮐﺒﻮﺩ

ﻭ ﭘﯿﮑﺮﻡ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﻄﺶ ﻭ ﺩﺍﻏﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﺑﻮﺩ

ﺷﺪﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﻮ ﻓﺎﺗﺢ ﺣﺮﯾﻢ ﭘﯿﮑﺮﻡ

ﻭ ﻣﻦ ﯾﮕﺎﻧﻪ ﻣﺎﻟﮏ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ، ﺷﺪﻡ

-----------------------------------------------------------------

ﻋﺎﺷﻘﻢ ﺍﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﻪ ﯼ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐﻨﺎﺭﯼ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ
ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ؟ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠﺎ ؟ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟
ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺠﺎ ؟ ﻃﺎﻗﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ، ﻣﻦِ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺁﻫﯽ
ﺑﻨﺸﺴﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻣﻦِ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﺎﻫﯽ
ﮔﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﯿﺴﺖ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﺎﺯ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭ ؟
ﺍﺯ ﺁﻥ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﻌﺼﻮﻡ ﯾﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ؟

----------------------------------------------------------------

یک ﺳﻤﺖ ﺗﻮﯾﯽ ﻭ ﻋﺸﻖ : ﻣﺮﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ

ﯾﮏ ﺳﻤﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ !!

ﻣﯽ ﺗﺮﺳﻢ !! ﻣﺜﻞ ﺑﭽّﻪ ﮔﻨﺠﺸﮑﯽ ﮐﻪ

ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﻭ ﺑﭽّﻪ ﯼ ﺷﺮﻭﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

:دی

-----------------------------------------------------

مادرم روبروی تلویزیون

پدرم شاهنامه می خواند

چه کسی گریه می کند تا صبح؟!

چه کسی در اتاق می ماند؟!

هیچ کس ظاهرا ً نمی فهمد!

هیچ کس واقعا ً نمی داند!!

-------------------------------------------------

چه گویم بغض می گیرد گلویم

اگر با او نگویم با که گویم

فرود آید نگاه از نیمه راه

که دست وصل کوتاه است کوتاه.

نهیب باد تندی وحشت انگیز

رسد همراه بارانی بلاخیز

بسختی می خروشم: های باران!

چه می خواهی ز ما بی برگ و باران؟

برهنه بی پناهان را نظر کن

در این وادی قدم آهسته تر کن

شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل؟

پریشان شد پریشانتر چه حاصل؟

تو که جان می دهی بر دانه در خاک

غبار از چهره گلها می کنی پاک

غم دلهای ما را شستشو کن

برای ما سعادت آرزو کن!

---------------------------------------------

در دیده ی ما نقش رخ دوست اگر نیست

یادش به دلم لحظه ای از سینه جدا نیست

در سینه ی بی کینه ی ما نقش تو جاریست

هرچند که در دیده ی ما جای تو خالیست!!

------------------------------------------------------

شعرهایم را نثارت میکنم
تا که دنیا را پر از گندم کنی
نانوا می باش و ساقی همزمان
تا مبادا زندگی را گم کنی

-----------------------------------------------------

چه گویم بغض می گیرد گلویم

 

اگر با او نگویم با که گویم

فرود آید نگاه از نیمه راه

که دست وصل کوتاه است کوتاه.

نهیب باد تندی وحشت انگیز

رسد همراه بارانی بلاخیز

بسختی می خروشم: های باران!

چه می خواهی ز ما بی برگ و باران؟

برهنه بی پناهان را نظر کن

در این وادی قدم آهسته تر کن

شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل؟

پریشان شد پریشانتر چه حاصل؟

تو که جان می دهی بر دانه در خاک

غبار از چهره گلها می کنی پاک

غم دلهای ما را شستشو کن

برای ما سعادت آرزو کن!

-------------------------------------------------

مثل عادت نیستی تا ساده انکارت کنم

تو نفس های منی باید که تکرارت کنم

مقتضای بودنی یعنی که بی تو نیستم

زندگی بخشی و باید عمر ایثارت کنم

-------------------------------------------------------------------

در دیده ی ما نقش رخ دوست اگر نیست

 

یادش به دلم لحظه ای از سینه جدا نیست

در سینه ی بی کینه ی ما نقش تو جاریست

هرچند که در دیده ی ما جای تو خالیست!!

-------------------------------------------------------------

**** دوستانم همه نابند طلا سیری چند

درد از همه شان دور بلا سیری چند

بی گل روی عزیزان نفسم می گیرد

بی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند ****

------------------------------------------------------------

گل باش که همنشین عطّار شوی
زان پیش که همدم خس و خار شوی
زحمت متراش و جمله رحمت باش
پل بای بجای آنکه دیوار شوی

-------------------------------------------------------------

ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ، ﭼﺮﺍﻍ ﺗﺎ ﺳﺤﺮ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ، ﮐﻠﯿﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﺭ ، ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ
ﺯﯾﺒﺎﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺍﺏ ﻧﺪﯾﺪﻡ ﺧﻮﺍﺑﯽ
ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ، ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﻮﺩ!!

-------------------------------------------------------------

تو را دارم ای گل، جهان با من است
تو تا با منی، جان جان با من است

چو می‌تابد از دور پيشانی‌ات

كران تا كران آسمان با من است

چو خندان به سوی من آیی به مهر

بهاری پر از ارغوان با من است !

كنار تو هر لحظه گويم به خويش

كه خوشبختی بی‌كران با من است

روانم بياسايد از هر غمی

چو بينم كه مهرت روان با من است

چه غم دارم از تلخی روزگار،

شكر خنده آن دهان با من است

--------------------------------------------------------

شب است، در همه دنیا شب است، در من شب
مرا بگیـــر چنـــــان جفت خـــــویش لب بـــــر لب!
چگونه چشم ببندم بر این الهه ی عشق؟!
عجب فــــرشته بـــا مزّه ای ست لامصّب!!
جلو نرو کـــه به پایان نمی رسد این راه
کدام خاطره مانده ست؟! برنگرد عقب!
چـــقدر قــــرص مسکّن؟! چقدر مُهر سکوت؟!
رسیده درد به عمق ِ... به عمق ِ عمق ِ عصب
کدام آتش عـــاشق بــــه روح من پیچید؟
که سوخت پیرهن خواب های من از تب!
که در میان دلم بچّه موش غمگینی ست
کـــه فکر می کند این روزها به تــو اغلب
که چشم های ِ سیاه ِ قشنگ ِ خیس ِ بد ِ...
کـــه عاشقت شده بودم خلاصه ی مطلب!
ببخش بچّه کوچولوی گیج قلب مرا
اگر نداشت بهانه، اگر نداشت ادب
غــــزل تمام شده، وقت نحس بیداری ست
تو تازه می رسی از راه خانم ِ... چه عجب!!

------------------------------------------------------------

تمام شعرم تقديم آن کــه باران شد
کسی که فاتح تنهاترين خيابان شد
زمين سگش به بهشت خدا شرف دارد!
اگر کــه عشق دليل سقـوط انسان شد
دويـد و بـــــاز دويـد و دويــد تــــا برسد
به زن رسيد و خود مرد، خط پايان شد

---------------------------------------------------

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﻟﺨﺴﺘﮕﻲ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻫﺴﺖ ؟
ﺩﻭﺭﯼ ﻭ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﭼﻪ ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻫﺴﺖ !!
ﺩﻭﺭﯼ ﻭ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﻢ ، ﺩﻟﻮﺍﭘﺲ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺗﻮ …
ﺭﺍﺳﺘﯽ ، ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﻧﯿﺴﺖ ؟ ﻫﺴﺖ ؟

-----------------------------------------------------------------------

 

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 319 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 14:54

دانلود آهنگ جدید و فوق العاده زیبا و شنیدنی حامد زمانی با نام صبح امید
ترانه : حسین متولیان ، تنظیم : امیر جمالفرد
این آهنگ تیتراژ برنامه ضیافت شبکه قرآن می باشد.

پخش اختصاصی از موزیک021

http://up.patmat.ir/images/roh1khsc40up0za8xdo.jpg


Hamed Zamani - Sobhe Omid

http://up.patmat.ir/images/roh1khsc40up0za8xdo.jpg

 

 

 

 


 

Mp3 320

 

Download

 

Mp3 128

 

Download

 

Mp3 64

 

Download

 

 

بیرموزیک...
ما را در سایت بیرموزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نظری brmusic بازدید : 305 تاريخ : چهارشنبه 11 تير 1393 ساعت: 14:22